در سال ۱۹۹۵به لسآنجلس رفت تا حرفهی هنرپیشگی را دنبال کند. او در توصیف راه پر پیچ و خمی که در مسیر ستاره شدن طی کرده، چنین میگوید: «راه درازی در پیش رو داشتم که با ناکامی، شکــست و موانع بسیاری همراه بود؛ اما هرگز نتوانستم از آن دست بکشم. هنرپیشگی برای من به منزلهی هوا برای تنفس است. بنابراین کاری بود که باید انجام میدادم.»
ایفای نقش «دیوید» حساس و درونگرای سریال تلویزیونی «داینوتوپیا»، نخستین حضور میلر در قالب نقش اصلی به حساب میآید. پس ازظاهرشدن درتعدادی نقش فرعی در تلویزیون، در سال ۲۰۰۳، در فیلم «ننگ بشری» به عنوان جوانیِ شخصیت «کولمن سیلک» آنتونی هاپکینز، ایفای نقش کرد و در قالب نقش فردی که با گذشتهی خود در حال مبارزه است، قاطعانه به عنوان مرکز اصلی فیلم شناخته شد. میلر به صورت گستردهای روی نقش کار کرد به طوری که برای به تصویر کشیدن شخصیت «سیلک» در قالب یک بوکــسور علاوه بر کندوکاو شخصیت آنتونی هاپکینز، اقدام به گرفتن رژیم غذایی چهار ماهه کرد. او به طور کلی خاطرات شیرین بسیاری از این تجربیات دارد و به گفتهی [تونی موریسون] در رمان معشوق: «شرحیات متعلق به شارحاند، نه مشروح.»
ایفای نقش «گیج پترونزی» دانشآموزی که به هیولای دریایی تبدیل میشود، در سریال «بوفی، قاتلِ خونآشام» (۱۹۹۸) اولین حضورش در تلویزیون بود.
در سال ۲۰۰۵ برای بازی در نقش «مایکل اسکوفیلد» در سریال فرار از زندان شبکهی تلویزیونی فاکــس انتخاب شد. او نقش برادر مهربانی را بازی کرد که نقشهی پیچیده و دقیقی را برای رهایی برادرش «لینکولن باروز» دامینیک پرسل از اعدام به جرمی که مرتکب نشده بود، طراحی میکند و با اجرای بینظیرش جایزهی بهترین بازیگر سریالهای هیجانیِ «گلدن گلاب»(۲۰۰۵) را از آن خود کرد.
میلر در دو موزیک ویدئوی ماریا کری که «برت رتنر» کارگردان اپیزود آغازین (Pilot) از سریال فرار از زندان کارگردانی آنها را به عهده داشت، در نقش مهمان حضور پیدا کرد. «رتنر» ایدهی استفاده از میلر در موزیک ویدئو را مطرح کرد و بعد از نشان دادن عکــس او به «کری» و موافقت وی، هردو پروژه همزمان فیلمبرداری شد. بنابراین امکان حضور توأم در هر دو پروژه را به دست آورد. او در این باره میگوید: «ماریا چهرهای جهانی است. همکاری دو روزهای که در این پروژه با هم داشتیم، به من فرصت بیشتری برای دیده شدن داد و از این بابت سپاسگزارم.»
میلر پس از «فرار از زندان» به عنوان بازیگر مهمان در فصل یازده سریال تلویزیونی “ Low and Order” حضور پیدا کرد.
فیلم شناسی
۱۹۹۷: بوفی، قاتل خون آشام ( Buffy the Vampire Slayer )، (سریال تلویزیونی).
۲۰۰۰ : عامهپسند (Popular )، (سریال تلویزیونی).
۲۰۰۲ : داینوتوپیا (Dinotopia)، (سریال تلویزیونی).
۲۰۰۳ : ننگ بشری (the Human Stain).
۲۰۰۳: زیر زمین (Underworld).
۲۰۰۵: اعتراف (the Confession)، (فیلم کوتاه ).
۲۰۰۵ : نهان (Stealth).
۲۰۰۵: نجواگر روح (Ghost Whisperer)، (سریال تلویزیونی).
۲۰۰۹ـ ۲۰۰۵ : فرار از زندان (Prison Break)، (سریال تلویزیونی).
عكس های مایكل اسكوفیلد در فرار از زندان
این تصویر تغییر اندازه داده شده. برای نمایش آن به صورت کامل لطفا روی این نوار کلیک نمائید. اندازه اصلی تصویر 1280x1024 می باشد. |
این تصویر تغییر اندازه داده شده. برای نمایش آن به صورت کامل لطفا روی این نوار کلیک نمائید. اندازه اصلی تصویر 800x600 می باشد. |
این تصویر تغییر اندازه داده شده. برای نمایش آن به صورت کامل لطفا روی این نوار کلیک نمائید. اندازه اصلی تصویر 800x600 می باشد. |
زمانی که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جا بماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضعیت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستایی ساده بودند با دو بچه: دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسر که در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد: گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود. به زودی بر می گردیم...
چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و در حالی که گریه می کرد گفت: «اگر برنگشتم مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت که زیرسیگاری جلوی مرد پر از ته سیگار شده بود، پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز رو به راه شد، بیرون رفت و شب دیر وقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود. صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم.
به یک باره نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد در حالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم.
در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود. از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بینشان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد و شمع روشن کردن و کادو پیچی و از این جور بازیها نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد
«یا مقلّب القلوب و الأبصار. یا مدبّر اللّیل و النّهار»؛ اى دگرگونکنندهى دلها و دیدها! اى ساماندهندهى به روز و شب! «یا محوّل الحول و الأحوال»؛ اى گردانندهى سالها و دلها و حالها! «حوّل حالنا الى احسن الحال»؛ حالِ ما را به بهترین حالها تبدیل فرما .
تبریک عرض میکنم عید سعید نوروز و آغاز سال نو را - که آغاز بهار و سرزندگى طبیعت است - به همهى هممیهنان عزیز که در سراسر کشور پهناور عزیز ما زندگى میکنند، و همچنین به همهى ایرانیانى که در هر نقطهاى از جهان هستند و چشم امید و انتظار به کشور عزیزشان دوختهاند؛ بخصوص به جوانان و مردان و زنانِ ازجانگذشتهاى که براى هدفهاى عالى انقلاب و کشور فداکارىهاى بزرگى را انجام دادند؛ از جانِ خودشان مایه گذاشتند و جوانان خود را تقدیم انقلاب و سربلندى کشور کردند؛ به خانوادههاى عزیز شهیدان، به جانبازان و خانوادههاى فداکار آنها و به همهى ایثارگران و کسانى که براى سربلندى کشور تلاش میکنند و کار انجام میدهند. و درود و سلام میفرستم به روح مطهر امام بزرگوارمان که سلسلهجنبان این حرکت عظیم مردمى و مایهى پیشرفت و اعتلاى کشور بزرگ اسلامى ایران بودهاند.
عید نوروز، آغاز رویش است. این رویش همچنان که در طبیعت محسوس است، میتواند در دلهاى ما و جانهاى ما و حرکت رو به پیشرفت ما نیز خود را مجسم و نمایان کند. نگاهى بیندازیم به سال 88 که اکنون به پایان آن رسیدهایم. اگر بنا باشد سال 88 در یک جمله تعریف شود، به نظر من عبارت است از: سال ملت ایران، سال عظمت و پیروزى این ملت بزرگ، سال حضور تاریخى و اثرگذار این ملت در عرصههائى که به سرنوشت انقلاب بزرگمان و به سرنوشت کشورمان بستگى داشت و منتهى میشد.
در آغاز سال 88 مردم با حضور بىسابقهى خود انتخاباتى را ساماندهى کردند که در تاریخ انقلاب ما - و البته در تاریخ طولانى کشور ما - سابقه نداشت و یک نقطهى برجسته و اوج به حساب مىآمد. در طول ماههاى بعد از انتخابات هم مردم در امتحانى بزرگ، در حرکتى عظیم و سرنوشتساز، حضور خود، ارادهى خود، ایستادگى خود، عزم ملى خود و بصیرت خود را نشان دادند.
تفسیر کوتاهى که از حوادث بعد از انتخابات در طول چند ماه میشود ارائه کرد، عبارت از این است که دشمنان کشور و دشمنان نظام جمهورى اسلامى بعد از گذشت سى سال، همهى تلاش خود و توان خود و نیروهاى خود را متمرکز کردهاند براى اینکه بتوانند این انقلاب را از درون شکست بدهند. ملت در مقابل این توطئهى بزرگ، این حرکت خصمانه، با آگاهى و بصیرت و عزم و ایستادگىِ بىنظیرى توانست دشمن را به شکست بکشاند. تجربهاى که در این هشت ماه بعد از انتخابات تا بیست و دوم بهمن بر این ملت و بر این کشور گذشت، تجربهاى پر از درس، پر از عبرت و حقیقتاً مایهى سربلندى ملت ایران است.
در سال 88 ملت خوش درخشید؛ مسئولین هم تلاشهاى ارزنده و بزرگى را انجام دادند. این تلاشها در حد خود، تلاشهاى باارزشى است؛ موجب تقدیر است. بر همهى ناظران منصف فرض است که از این تلاشها، از این زحمات و کار و کوششى که براى عمران و آبادانى و پیشرفت کشور در عرصههاى مختلف انجام گرفت، قدردانى کنند. در عرصهى علمى، در عرصهى صنعتى، در فعالیتهاى اجتماعى، در سیاست خارجى، در بخشهاى مختلف، مسئولین کشور کارهاى بزرگى را انجام دادهاند. خداوند به همهى آنها اجر عنایت کند و توفیق پیشرفت مرحمت بفرماید.
آنچه که از ملاحظهى وضعیت موجود کشور و ظرفیتهاى عظیمى که در دل این کشور و ملت بزرگ نهفته است، میشود به دست آورد، این است که آنچه ما انجام دادهایم، آنچه مسئولین و مردم انجام دادهاند، در مقابل آنچه که ظرفیت عظیم این کشور براى پیشرفت و رسیدن به عدالت است، کار بزرگى نیست. باید تلاشها را بیش از آنچه که در گذشته انجام دادهایم، همه انجام بدهند و خود را موظف بدانند.
در این دعائى که در آغاز هر سال، در هنگام تحویل، همه میخوانیم، این فِقره جالب توجه است که میفرماید: «حوّل حالنا الى احسن الحال». نمیفرماید ما را به روز نیکى، حال نیکى برسان؛ به پروردگار عرض میکند ما را به بهترین حالها، به بهترین روزها، به بهترین وضعیتها برسان. همت والاى انسان مسلمان همین است که در همهى عرصهها به بهترینها دست پیدا کند.
امسال براى اینکه ما بتوانیم آنچه را که در این دعاى شریف به ما تعلیم داده شده است و وظیفهى ماست، انجام بدهیم، براى اینکه بتوانیم بر طبق اقتضائات کشور و ظرفیتهاى کشور حرکت کنیم، احتیاج داریم به اینکه همت خودمان را چند برابر کنیم؛ کار را متراکمتر و پرتلاشتر کنیم. من امسال را به عنوان سال «همت مضاعف و کار مضاعف» نامگذارى میکنم. به امید اینکه در بخشهاى مختلف، بخشهاى اقتصادى، بخشهاى فرهنگى، بخشهاى سیاسى، بخشهاى عمرانى، بخشهاى اجتماعى، در همهى عرصهها، مسئولین کشور به همراه مردم عزیزمان بتوانند با گامهاى بلندتر، با همت بلندتر، با کار بیشتر و متراکمتر، راههاى نرفتهاى را بپیمایند و به هدفهاى بزرگ خود انشاءاللَّه نزدیکتر شوند. ما به این همت مضاعف نیازمندیم. کشور به این کار مضاعف نیازمند است.
باید به خداى متعال توکل کنیم؛ از خداى متعال استمداد کنیم و بدانیم که زمینه براى کار، زیاد است. دشمنان، دشمن علم و ایمان جامعهى ما هستند. علم و ایمان را به صورت مضاعف در میان خودمان باید تقویت کنیم. انشاءاللَّه راهها هموار خواهد شد؛ موانع، کوچک خواهد شد و کمک الهى و نصرت الهى، ملت ما و کشور ما و مسئولین ما را همراه و زیر سایهى خود خواهد داشت.
میگویند شیشه ها احساس ندارند ولی وقتی روی شیشه ی بخار گرفته ای نوشتم دوستت دارم ارام گریست
خلوتم را نشکن
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!
جدا ازحس خش نودی نباشی
به غیر از هر صفات بد الهی
اسیر هیچ کمبودی نباشی
الهی در حساب خنده هایت
دچا ر کسر مو جودی نباشی
نگاهت باز باشد تا که یک وقت
به فکر رفع مسدودی نباشی
به فکرشادکردن باش حیف است
که اهل کار پر سودی نباشی
بخوان درس صدااقت را که شبها
تو در گابوس مردودی نباشی
تعداد صفحات : 14
دوستان عزیز بسیار دوستان دارم و شما آزاد هستید مطالب را با ذکر منبع کپی کنید و به ما نظر دهید.